منتظرانا

منتظرانا

پرتال شخصی علی منتظران
منتظرانا

منتظرانا

پرتال شخصی علی منتظران

نم نم آفتاب | آینده نگری استاد

کتاب نم نم آفتابشیخ انسان بزرگی بود. شاگردی او را افتخاری برای خود می دانستم. همه طلبه هایی که توفیق حضور در پای درس او را داشتند مطمئن بودند نام شیخ در فهرست فقهای بزرگ و صاحب نظر شیعه، ماندگار خواهد بود. بسیاری از طلاب از نقاط دور و نزدیک خودشان را به محضر آشیخ می رساندند و بهره ای اندک از فضایل و معلومات آن بزرگوار را فرصتی مغتنم و بزرگ می دانستند.

من به همه این مسائل واقف بودم اما به هر حال احساس می کردم حرفی که در ذهن خود نگاه داشته ام را باید در فرصتی مناسب، خدمت استادم عرض می کردم.

اشتیاق طلبه ها برای استفاده از دروس ایشان هر روز بیشتر می شد. آن بزرگوار حتی در خانه خود نیز از سوال های علمی شاگردانش در امان نبود. می دانستیم که برای رسیدگی به کار های شخصی خود نیز با کمبود وقت مواجه است؛ اگر چه او خود این راه را انتخاب کرده بود و دوست داشت بی هیچ توقعی دانسته های خود را در اختیار همه علاقه مندان قرار دهد.

با این اوصاف، هر چه قدر که فکر می کردم بیشتر به خود حق می دادم که تذکرم را خدمتشان عرض کنم. چند روزی بود شیخ دیرتر به سر درس می آمد. اول نگران شده بودیم که نکند اتفاقی افتاده باشد. پرس و جو که کردیم فهمیدیم شیخ طلبه ای را به طور خصوصی در خانه درس می دهد. نمی دانم آیا واقعا با وجود این همه طلاب پر اشتیاق و نیز فرصت اندکی که در شبانه روز در اختیارشان بود آیا صحیح است که وقت گران بهای خود را فقط برای یک نفر صرف نماید؟ مگر آن طلبه با بقیه شاگردان استاد چه تفاوتی داشت که اینگونه گلچین شده بود؟

ظاهرش که مثل همه طلبه ها ساده و معمولی بود. حالا چه ویژگی او استاد را مجذوب خود کرده بود را نمی دانم.

بالاخره طاقتم طاق شد و روزی در کوچه ای که محل عبور استاد بود خدمتشان شرفیاب شدم. ایشان با اخلاق و حوصله به گرمی احوال پرسی کرد. سوالم را بی رو در بایستی پرسیدم؛ هر چند ممکن بود باعث ناراحتی ایشان شود.

آشیخ مرتضی حائری بی آنکه ناراحت شود تبسمی کرد و پاسخ داد:

این طلبه را شما نمی شناسید او با بقیه فرق می کند. سید علی بسیار خوش فهم است. برای همین روی او حساب دیگری باز کرده ام.


منبع: نم نم آفتاب، سیدحمید مشتاقی نیا

عکس | پلاک


اتفاقیه: اردوی تفریحی شوقان، شهرستان بجنورد